جریان انحرافی یا «اختلاف عقیده و نظر + حرف غلط»؟
مطلب مرتبط(22/4/90): تحریف سخنان رهبری در کیهان و جهان نیوز
گاهی اوقات وقتی موضوعی در فضای تبلیغاتی و سخنوری کشور بایکوت می شود، به خودم شک می کنم که شاید اشکال از گیرنده های بنده باشد، اما وقتی مطمئن می شوم به آنچه می فهمم، چاره ای جز گفتن و نوشتن نیست.
- تعجب می کنی از اینکه الف و جهان و تابناک، مطلبی تحلیلی بر سخنان رهبری در 13/4/90 منتشر نمی کنند، کیهان از بین آن همه سخنان مهم، تیتری خنثی را انتخاب می کند و در همه 3 روز بعد از این سخنان در هفته گذشته، هیچ نکته و یادداشتی نمی نویسد. و البته رجانیوز به طائب و ذوالنور هشدار دلسوزانه می دهد، اما بر اصل سخنان رهبری تحلیلی منتشر نمی کند که بالاخره منظور رهبری از کسانی که حرف غلط می زنند اما مقابل نظام نایستاده اند، چه کسانی است؟ و رهبری کدام برخورد غلط را دارند نقد می کنند؟
- چرا تقریباً همه(از جمله امامان جمعه قم و تهران در خطبه های امروز) از عنوان کلی پرهیز از اختلافات سخن می گویند، اما به این فراز سخنان رهبری مبنی بر « لزوم تفکیک میان اختلاف نظر با ایستادگی یک جریان در مقابل نظام» هیچ اشاره ای نمی شود؟
مواضع مقام معظم رهبری در 13 تیر در دیدار با فرماندهان سپاه و قبل تر از آن در در 14 خرداد و 6 تیر، واجد نکاتی دقیق، مهم و روشنگر و فصل الخطاب گونه درباره بعضی مباحث جاری کشور در زمینه جریان انحرافی است. اگر تا دیروز شخصیت حقوقی یا حقیقی افراد مختلف دینی و سیاسی مانع از آن می شد که با قاطعیت قضاوتی کرد، اما بیانات رهبری تکلیف را روشن کرده است و این بار مصادیقی دیگر در میدانی از جنس دیگر برای آزمون میزان ولایتمداری به وجود آمده است تا روشن گردد که آزمون ولایتمداری تنها برای عده ای خاص نیست.
موضوع بحث، تبرّی احمدی نژاد و مشایی و دیگران از ضعف و نقص و انتقاد و فکر و حرف و شیوه غلط نیست، بلکه سخن این است که چندین ماه است که بر موضوعی به نام «جریان انحرافی» مانور داده می شود که این جریان با انحرافی عمیق در مقابل نظام و انقلاب و اسلام و رهبری ایستاده است. اما دقت در بیانات اخیر مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان سپاه در 13/4/90، نشان می دهد که تشخیص و نگاه ایشان بسیار متفاوت با نگاه غالب در فضای تبلیغاتی و رسانه ای و سخنوری و منبری جامعه است.
بیانات ایشان به صراحت نشان می دهد که آنچه را یک عده ای «جریان»، و «انحراف»، و «ایستادگی» این جریان انحرافی در مقابل نظام و انقلاب و رهبری تعبیر می کنند و آن را همسنگ و همراه و چه بسا خطرناک تر از فتنه 88 می دانند و به تبع آن باید همه جا این انحراف و این ایستادگی را بازگو و روشنگری کرد، و همه باید موضع بگیرند و ... ، اما ایشان معتقدند که نه جریان است و نه ایستادگی و براندازی، بلکه « اختلاف نظر یا سلیقه، یا عقیده»ای است که یک طرف این اختلاف ممکن است «حرف غلط»ی زده باشد:
« یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مىآید قد علم میکند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفهى هر کسى است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع میکند، مثل هر موجود زندهى دیگرى. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع میکند، غالب هم میشود، پیروز هم میشود، برو برگرد هم ندارد؛ کمااینکه در سال 88 دیدید این کار اتفاق افتاد.
یک وقت نه، قضیه، قضیهى ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است.» (دیدار با فرماندهان سپاه-13/4/90)
و بحث انحراف عمیق هم مطرح نیست، بلکه اگر «حرف غلط»ی هم در بین این اختلاف عقیده ها وجود دارد، باید در مورد آن تبیین و روشنگری کرد، اما از راه و شیوه خودش:
« یک مسئله این است که اگر یک کسى یک حرف غلطى زد، آیا کسى باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوهى خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسى یک حرف غلطى زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانى این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوى هر کسى، از سوى هر نهادى، هیچ مخالفتى ندارم، بلکه علاقهمندم و معتقدم به مسئلهى تبیین. اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ در جریانهاى سیاسى، در جریانهاى گوناگون فکرى و سلیقهاى مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست.» (دیدار با فرماندهان سپاه-13/4/90)
سیاق جملات و کلمات به وضوح نشان می دهد که منظور ایشان از اختلافات، فقط اختلاف بین قوا در عرصه اجرا نیست، بلکه موضوع بحث دقیقاً ناظر به مباحث «نظر» و «عقیده» و «حرف غلط» است:
« حرکت، حرکت متین، مستدل و مستند باشد. اگر کسانى اختلافنظرهائى دارند، با استدلال بیان کنند. عرض کردم، من معتقد به تبیین هستم. کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگرى، بیان منطقى، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند.» (دیدار با فرماندهان سپاه-13/4/90)
و البته اگر بر رفتار و عمل و حرفی، عنوان مجرمانه ای صدق کند، دستگاههای مسوول باید آن را پیگیری کنند، نه هر کسی برای خودش بازپرس و دادستان و قاضی بشود:
« اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالتخواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شدهایم.
در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانهاى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاههاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهاى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقهى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا».
قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومى، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛(مائده: 8) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم.»(سالگرد ارتحال امام-14/3/90)
و اضافه کنید به سخنان بالا، هشدارها و مواضع اخیر ایشان در باب نام بردن از متهمان و مجرمان:
« صرف متهم شدن که جرم نیست. به هر کسى ممکن است یک اتهامى وارد شود. تا وقتى که از طریق قانونى جرم ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بیرون قوه، نه در تریبونها و منبرهاى رسمى، نه در وسائل ارتباط جمعى، کسى حق ندارد آبروى یک مسلمانى را ببرد؛ این بسیار مسئلهى مهمى است. تا وقتى جرمى ثابت نشده است، قطعاً نبایستى کسى را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نباید قرار داد؛ چون وقتى گفتید متهم است، افکار عمومى تفکیک نمیکند بین متهمى که هیچ گناهى نکرده است، با آن کسى که شواهدى بر گناه او وجود دارد. حتّى بعد از اثبات جرم هم چه لزومى دارد؟ عرض کردم، مگر یک موارد خاص؛ «و لیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین».(نور: 2) چند موردِ اینجورى داریم.
چه لزومى دارد ما اسم او را در روزنامهها منتشر کنیم تا بچهى این آدم که دارد مدرسه میرود، دیگر رویش نشود مدرسه برود؟ چه اشکال دارد که این مدتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانوادهاش زندگى عادىشان را ادامه دهند؟ خب، جرمى کرد، مجازات شد، تمام شد دیگر. باید حتماً آبروریزى بشود؟»(دیدار با مسوولان قضایی-6/4/90)
آنانی که معتقدند این نگاه به بیانات رهبری اشتباه است، پس:
- سخنان رهبری با این صراحت، ناظر به کدام بحث است که در آن باید «بخصوص سپاه مراقب باشد» که مانند دیگر «دستگاههای انقلاب»، «سرشان گرمِ کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود»؟
- رهبری «مشتعل کردن فضا» در کدام «جریانهای فکری و سلیقه ای» را نهی می کنند؟
- چرا رهبری «اختلاف نظر و سلیقه و عقیده» را با جریان فتنه 88 که مقابل نظام ایستاد، مقایسه می کنند؟
- چرا بلافاصله درباره چگونگی «تبیین و روشنگری پیرامون یک حرف غلط» صحبت می کنند؟
- در کدام قضیه به جای «بیان منطقى و مستدل»، «هو و جنجال» وارد مباحث شده است؟
- منظور رهبری از کسانی که حرف غلط می زنند، اما مقابل نظام نایستاده اند، چه کسانی است؟
سخن در این است: آنجا که رهبری اعلام موضع می کنند، تشخیص ایشان بر تشخیص هر فرد دیگری اولویت دارد. هر شخصیت حقوقی یا حقیقی دیگری که باشند، منصوب و نماینده ایشان باشند یا خیر، رهبری از آنها تقدیر و تعریف کرده باشند یا خیر، مهم نیست، زیرا تنها تشخیص و نظر صریح رهبری است که حجیت دارد. و دلیل آن هم بحث مفصلی دارد که مجال دیگری می طلبد، اما همین بس که ایشان رهبر و ولی جامعه هستند، و به این دلیل بعنوان ولی فقیه انتخاب شده اند و باقی مانده اند که از دیگران کمتر اشتباه می کرده اند، بصیرت و مدیریت و تدبیر و احاطه و ... ایشان از دیگران بیشتر بوده و هست. پس آنجا که اوضاع روشن نیست، اطلاعات کم است، فضا غبارآلود است، حرف او است که باید فصل الخطاب باشد.
البته این حرف، به این معنا نیست که هیچ کس نمی تواند اظهار نظر کند، بلکه همه می توانند در چارچوب اصول عقلی و شرعی، بحث و استدلال کنند و هر کسی می تواند نظری برای خودش داشته باشد، اما آنجا که نوبت به عرصه عمل می رسد و باید مبنایی برای یک موضع گیری عمومی و یک حرکت مشترک وجود داشته باشد، واضح است که یک نظر باید مبنا و معیار قرار گیرد.
یک عده ای هم بحث مصلحت اندیشی را مطرح نکنند. چرا که رهبری به صراحت اعلام کرده اند یا در موضوعی سکوت می کنند و یا اگر موضعی بگیرند، این موضع با آنچه در دل است و پشت پرده است، مغایرتی ندارد:
« میگویند آیا ما هم باید مثل رهبرى موضع بگیریم یا نه؟ خوب، رهبرى یک تکلیفى دارد، ما یک تکلیف دیگر داریم. ببینید، نبادا کسى تصور کند که رهبرى یک نظرى دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمى مطرح میشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزى نیست. اگر کسى چنین تصور کند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهاى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همینى است که صریحاً اعلام میشود؛»(دیدار با دانشجویان-31/5/89)
و امروز عرصه ای دیگر برای آزمون ولایتمداری وجود دارد. گمان بعضی این است که این آزمونها برای کارگزاران نظام است و برای من وبلاگ نویس و سایت گردان و روزنامه نگار و سخنران و منبری و امام جمعه و نماینده مجلس و فعال سیاسی و دانشجو و استاد و طلبه و...، آزمونی وجود ندارد. و اگر امروز من تشخیص خودم را بر تشخیص رهبری ترجیح بدهم و نتوانم فلان خبر و شایعه و اتهام اثبات نشده را منتشر نکنم و نسبت ندهم و پیامک نفرستم، فردا که قدرت و اختیاری پیدا کنم چه می شوم؟
البته مصادیق این تفاوت های بزرگ و مهم میان جریان تبلیغاتی کشور با مواضع رهبری بسیار است که در یادداشتی دیگر به آن پرداخته می شود. (این مطلب، می تواند قسمتی از حرفها را بگوید)
** مطالب مرتبط:
- ۹۰/۰۴/۱۷
با اجازه شما عین مطلبتان را در وبلاگم کپی کردم، البته با رعایت حق نویسنده!
"علم خمینی بر زمین نمی ماند، مگر ما مرده ایم!"