ما، احمدینژاد، جبهه پایداری و دکتر الهام
یادداشتی از محمدمهدی تهرانی که منطق و کلیت و نتیجه آن را قبول دارم و تمام دیدگاه فعلی بنده در قضایای انتخابات است:
ما، احمدینژاد، جبهه پایداری و دکتر الهام
دیرگاهی است به این وضعیت عادت کردهام. وقتی احمدینژاد یا مشایی را نقد میکنم گروهی ناسزا میگویند، وقتی از نقد جبهه پایداری مینویسم گروهی دیگر متهمم میکنند و به همین ترتیب وقتی از ضرورت مراعات انصاف درخصوص کسی مینویسم جمعی دیگر احساس وظیفه میکنند که به جای نقد ماقال، منقال را مورد ملاطفت قرار دهند.
جماعت در همان دوقطبی میرحسین و احمدینژاد ماندهاند. گمان میکنند همواره باید از یک طرف مطلق دفاع کرد و طرف دیگر را مطلق تکفیر و لجنمال کرد. فکر میکنند همیشه یکی سیاهِ سیاه است و یکی سفیدِ سفید. فکر میکنند اگر نقدی به احمدینژاد یا مشایی دارم دعوایم دعوای شخصی است و کس دیگری را میخواهم اثبات کنم و نیز فکر میکنند اگر میگویم جبهه پایداری قابل نقد است موضعی سیاسی را پیشفرض گرفتهام و میخواهم کس دیگری از این میانه اثبات شود. این وضعیت سیاستزده امروز ماست. ما میخواهیم این وضعیت را با جسارت تمام به هم بزنیم.
حقیر به شخصه از این فضای سیاستزده خسته شدهام. بالواقع اگر کسی روزی این را برایم اثبات کند که تو هیچ وظیفهای در عرصه سیاسی نداری قطعا سجده شکر به جا میآورم و تمام وقت به حوزههای مورد علاقه مطالعاتیام نظیر فلسفه علم و حکمت و اقتصاد و علوم انسانی و فقه و... میرسم. ما سیاسیکار نیستیم و هیچگاه اظهارنظرهای سیاسیمان نیز برای کسب منفعتی یا سهمی نبوده است. آنگاه که احساس وظیفه کردیم همان چیزی که واقعاً قبول داشتیم و برایش بین خودمان و خدا حجت و استدلال داشتیم نوشتیم، پایش ایستادیم و از آن دفاع کردیم و هزینهاش را هم دادیم.
در برخی موضوعات ما از زاویه نگاه معرفتشناختی(!) یعنی در همان گام اول با بر برخی دوستان اختلافنظر داریم. ما معتقدیم اخبار شبهامنیتی قابل استناد و اتکاء نیست. این اخبار نه بصیرت میآورد و نه حجت به دست میدهد. معتقدیم برخی دوستان با نگرش جنگ روانی در فضای سیاسی کشور مشغول جعل خبر بوده و هستند. ما تفکر امنیتی و نگاه تهدیدمحور در خصوص مسائل کشور و مسائل سیاسی را از اساس و بنیان قبول نداریم. از نگاه ما اخبار شبهامنیتی دروغ است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود و حجتها و بیّنههای دیگری از راه برسد. ما معتقدیم رهبر انقلاب نیز از ما خواستهاند آنچه هست را بگوییم و اتکاءمان به اخبار آشکار باشد. از این زاویه نگاه ما نسبت به رسانههایی چون سایت خبری مشرق بیاعتمادیم و اخبار پشتپرده این دوستان و دوستان نزدیک به این دوستان را قابل استناد نمیدانیم چه این اخبار درباره اصلاحطلبان باشد، چه احمدینژاد چه جبهه پایداری چه هر گروه و جریان دیگر. اساساً رسانههایی مثل نسیم و فارس و... و چهرههایی چون زاکانی و عباس توانگر و سراج و... در انتخابات مجلس نشان دادند چقدر اخلاقمدارند و واقعا چقدر اصولگرا هستند و ما خوشحالیم که در این انتخابات برای دوستانمان در جبهه پایداری چهره واقعی این افراد روشن شد.
در مورد احمدینژاد وقتی مقاممعظمرهبری قم رفتند و در جمع اعضای جامعه مدرسین سخن گفتند، در میان انتقاداتی که وجود داشت جملاتی کلیدی بر زبان آوردند که این جملات در واقع همان مبنای ماست. ایشان فرمودند:«مراقب باشند که یک جهت گیری عامی برای زمین زدن دولتی که حالا نسبت به شعارهای انقلاب وفادار است، نسبت به رهبری اظهار اطاعت می کند و چه و چه، ایجاد نشود، به آن حرکت کمک نشود. عرض ما این است. یک جوری نصیحت کنید که آن کسانی که قصد ریشه کنی دارند، نتوانند استفاده کنند ولی خوب نصیحت کنید، پیغام بدهید، کاغذ بنویسید، اگر یک جایی واقعا دیدید ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومی در مواقع ضروری ایرادی ندارد، اما باید مراقبت بشود، این جور نیست که حالا انسان هر اعتراضی دارد مصلحت باشد که این را علنی و عمومی کند.»
ما معتقدیم برخی برخوردها با دولت صحیح نبود. کینهتوزانه و غیرمنصفانه بود یا حداقل اینکه روش برخورد روش صحیحی نبود. معتقدیم حتی برخی اخبار در خصوص آقای مشایی کذب بود و این اخبار جعلی امروز به عنوان سند مظلومیت در دست آقای مشایی است و او میتواند همین اخبار را برای اثبات خود فهرست کند. ما معتقدیم برخوردهای غلط با خاتمی بود که دوم خرداد را به وجود آورد. ما معتقدیم مخالفت با یک فرد حجتی برای استفاده از هر ابزاری برای لجنمال کردن و کنار زدن او فراهم نمیآورد. ما معتقد به عقلانیتیم. معتقد به بحث عالمانه و عاقلانهایم.
عباراتی از آقای رهدار دیدم این عبارات مورد توجه ماست:«اصلاً گیرم که آقای مشایی، انسان منحرفی بود؛ اصلاً باشد همان انسان منحرفی که اینها دارند، میگویند؛ این یک مسئله است و مسئله برخورد حوزه با این جریان یک مسئله دیگر است. به نظرم برخورد جریان اصولگرا و جریان اصولگرای حوزه با این جریان، یک برخورد غلط بود. برخورد حوزه با این جریان، نشان از آن هاضمه تنگ فرهنگی حوزه داشت. حوزه اسلوب امام صادقی(ع) دارد که طبق آن ملحد میآمد و مقابلش مینشست و امام صادق(ع) او را به مجلس خودش میپذیرفت. با او بحث میکرد و جهتش میداد و هدایتش میکرد و در او تصرف میکرد؛ این اسلوب را حوزه انتخاب نکرد. ما مدعی انقلاب هستیم و این مهم است ما خودمان را فرزند انقلاب و محصول آن میدانیم. گیرم که این بابا آدم منحرفی است و رفته در نقطه ثقل ساحت اجرای کشور همه کشیدیم خودمان را کنار که ما با ایشان زیر یک سقف نمیرویم. جریان انحرافی هم که همین را میخواست. همین را میخواست که ما در نقطه ثقل نرویم و در حاشیه باشیم. کسی که داعیه انقلاب دارد این طور عمل نمیکند.» حقیر همان زمان هم از جریان انحراف و انحراف در نقد جریان انحرافی سخن گفتم.
حجت الاسلام و المسلمین رهدار همچنین میگوید:«این همه این طرف در جبهه اصولگرایی و در حوزه سرمایهگذاری کردیم، این همه حرف زده شد و حتی کار به اینجا رسید که به ایشان نسبت سحر و جادو بدهیم. آن هم چه زمانی؟ زمانی که کنار گوش ما جریان بیداری اسلامی آن طرف دارد صورت میگیرد؛ دهانه آن جریان باز شده و بیش از هر جای دیگر ما مظروف برای آن ظرف داشتیم. درست در آن شرایط انگار ما به دست خودمان به دنیا داریم میگوییم به کل جهان اسلای انقلابی میگوییم، چرا منتظر ما هستید؟ ما خودمان مملکتمان را داریم با سحر و جادو داریم مدیریت میکنیم واقعاً این کار باید میکردیم؟»
ما معتقدیم با احمدینژاد میشد به گونهای دیگر نیز برخورد کرد، مسائل را مدیریت کرد و از آسیبها کاست. البته همانطور که آقای نبویان هم در مصاحبه اخیرشان فرمودند مقصود آیتالله مصباح یزدی از به کار بردن واژه فراماسونری درخصوص این دولت این نبود که مثلا مشایی یا احمدینژاد وابستگی تشکیلاتی به دستگاه فراماسونری دارند و فراماسونر هستند. بلکه مقصود نقد فکری بود بدین معنا که مبادا به سمت همان شعارهای برادری و برابری و... که به اصطلاح شعارهای انساندوستانه جریان فراماسونری است برویم و از التزام و اعتقاد راسخ به دین فاصله بگیریم و کمکم به فضایی نزدیک شویم که با اباحهگری تنهبهتنه جریان اصلاحات بزند. بنده به شخصه معتقدم این نگرانی، نگرانی صحیحی بوده و هست اما متأسفانه آنچه رقم خورد طرح استدلالی این نگرانی در فضای رسانهای نبود بلکه عملا با فرمایشات آیتالله مصباح نیز رسانهای برخورد شد و همین بیان آیتالله مصباح دلیلی بر هجمههای غیراخلاقی به دولت و مشایی شد. ما با این برخوردها مخالفیم. این برخوردها برای خاتمی در دوم خرداد یار جمع کرد و امروز برای مشایی حامی جمع کرده است. ما قائل به نقد و بحث عالمانه و البته صریح با حفظ حرمتها هستیم. معتقدیم با آزاداندیشی سیاسی بسیاری از مشکلات حل میشود و نیازی نیست کسی که به او نقد داریم را در همان گام نخست ملحد و کافر کنیم. با تفکرات و مشی و منش امثال پیامفضلینژاد یا همان منش کیهانی هم نسبتی نداریم.
ما برخورد مقابل برخی حامیان مشایی و حامیان دولت در مواجهه با شخصیتی مثل علامه مصباح یزدی و حاجمنصور ارضی را قبول نداریم. دفاع غیرمنطقی برخی حامیان مشایی از عناوینی نظیر مکتب ایرانی که رهبرانقلاب صریحاً درخصوص آن اظهارنظر کردند را قبول نداریم. ما با تعصب بیجا مخالفیم. معتقدیم هرکس بگوید احمدینژاد بدون نقص و عیب است و هیچ نقطه ضعف و اشکالی نداشته است، خلاف عقلانیت سخن گفته است. البته خرسندیم از اینکه بعد از فرمایشات اخیر رهبرانقلاب در این خصوص که رئیسجمهور بعدی باید امتیازات این دولت را داشته باشد و نقاط ضعف آن را نداشته باشد حتی شبکه ایران نیز در کنار نقاط قوت رئیسجمهور و دولت برخی نقاط ضعف را نیز فهرست کرد. ما به این میگوییم حرکت به سمت عقلانیت. ما معتقدیم بیان راهبردی رهبر انقلاب مسیر را به سمت عقلانیت هموار کرد و به آن نگاهی که ما داشتیم فرصت و مجال عرضاندام داد.
شخص رهبرانقلاب درخصوص مکتب ایرانی و دوستی با مردم اسرائیل و... اظهارنظر کردند. در چنین شرایطی دفاع کورکورانه و متعصبانه از حرف غلط و تئوریزه کردن آن پذیرفته نیست. در مقابل نیز البته ایشان تبدیل کردن مردم اسرائیل به مسئله اصلی کشور را مورد نقد قرار دادند و این نشان داد خیلی از افراد از جمله صداوسیما در آن ماجرا اشتباه عمل کردند.
ما معتقدیم باید نقاط قوت و ضعف دولت و احمدینژاد را شناخت. معتقدیم مرجع اخذ ایدئولوژی و مسیر راه باید رهبرانقلاب باشد. معتقدیم ما نباید در احمدینژاد متوقف شویم و در عین حال معتقدیم برای بالا رفتن از پله نبردبان نیازی نیست حتما پله قبل را بشکنیم. تدبیر رهبری در خصوص مواجهه با این دولت و شخص احمدینژاد نیز همین بوده و هست. ما معتقدیم بنیصدر تراشی برای انقلاب خیانت به نظام و انقلاب است. در عین اینکه ممکن است انتقاداتی به احمدینژاد داشته باشیم که قطعا هم داریم. اما اینکه به هر ظرفیتی در دولت یک برچسب ارتداد و انحراف و... بزنیم یک منش غلط و غیرعقلانی است. ما معتقدیم باید روند برخورد با دولتها تغییر کند. معتقدیم رئیسجمهور آینده باید کسی باشد که بتواند از همه ظرفیتهای انقلابی با حفظ اصول و مسیر راهی که رهبرانقلاب نشان میدهند استفاده کند.
درخصوص جبهه پایداری نیز ما قائل به همین قضاوت منصفانهایم. ما نباید از گروهی دفاع مطلق کنیم که مطلق نیست. برخی دوستان این جبهه نیز قبول دارند بین وضعیت کنونی جبهه پایداری و وضعیت آرمانی آن فاصله است. جبهه پایداری هم واجد نقصهایی است که مهمترین آن فاصله گرفتن از اهداف و افق گفتمانی و محدود شدن در دعواهای سیاسی و بسنده کردن به بحث ولایتمداری است. به شخصه در شرایط کنونی تضعیف جبهه پایداری را خلاف عقلانیت میدانم. اما به نوبه خودم انتقاداتی دارم که به صورت داخلی گفتهام و البته این گفتنها هم سودی نبخشیده. در مقاله قبلی در همین حد نوشتم که جبهه پایداری یک جریان آرمانی ایدهآل نیست. این بدین معنی که حقیر مخالف جبهه پایداری هستم یا بسیاری از بزرگواران مخلص این جریان را قبول ندارم نیست. حقیر برخوردهایی که بعضا در این چند وقت با آقای لنکرانی از سوی جریانهای مختلف شده است را نیز خلاف اخلاق و تقوا میدانم. ایشان یک شخصیت انقلابی، دلسوز، باتقوا و پاک است. برخوردهای سخیف امثال سایت فردا و... با ایشان هم بیش از همه بانیانِ بیمنطق این سایت را در نظر مخاطبانشان رسوا خواهد کرد. برخوردهای برخی حامیان دولت با چهرههایی چون سعید جلیلی و لنکرانی را نیز به هیچ وجه نمیپذیریم. اینکه برای دفاع از کسی یا گروهی افراد دیگر را به هر بهانه تخریب و لجنمال کنیم، خلاف تقوا و عدالت است.
در خصوص مسائل مختلف به نظر میرسد حقیر و عزیزانی مثل استاد طاهرزاده، دکتر الهام، حجت الاسلام و المسلمین رهدار، وحید یامینپور، حاج آقای جعفری، برخی دوستان فرهنگستان علوم اسلامی و دوستانی نظیر آقای درویش، ذاکری، یلماز و... دارای نقطهنظرات نزدیکی هستیم. اگر چه ممکن است در مواردی اختلافنظرهایی نیز باشد. این فهرست البته قطعا گستردهتر از اینهاست.
در طول این سالها حقیر بیشترین قرابت تحلیلی را در موضوعات مختلف و پیشامدهای مختلف با دکتر الهام داشتم. فکر میکنم نگاه ایشان در خصوص مسائل مختلف عقلاییتر بود. معتقدم در شرایطی که آقای سعید جلیلی هم نیامدنشان قطعی شده است دکتر الهام میتوانند ظرفیتها را تجمیع کنند. الهام چند ویژگی دارد که قابل ارج است. آن معیاری که رهبرانقلاب در خصوص واجد بودن امتیازات احمدینژاد بیان فرمودند را دکتر الهام به تمام معنا دارد. او یک سومتیری تمام عیار است که از اول نیز همراه و همگام این جریان بوده است. الهام یک چهره گفتمانی است و ادبیاتش نیز ادبیاتی گفتمانی و نهصرفا سیاسی است.
ویژگی دیگر الهام جسارت و شهامت اوست که این ویژگی او را ممتاز میکند. او جسارت تحول دارد. اگر به جمعبندی برسد که کاری باید انجام شود، یعنی مثلاً جریانات انقلابی به او بگویند جایی نقصی هست و باید برطرف شود، او نیز مثل احمدینژاد آمادگی تحولات انقلابی و هزینه دادن برای این تحولات را دارد. جسور و شجاع است. حضور در دولت و قوهقضائیه و شورای نگهبان را تجربه کرده است. حقوقدان و یک چهره علوم انسانی است. ضعفها و کاستیهای دولت را میشناسد و به نقدهایی که تا کنون به دولت وارد بوده مثل بحث ایرانیت و اسلامیت واقف است. مثل احمدینژاد سادهزیست است. منزل ایشان سمت میدان آزادی و برخی ایام هم محل روضه و عزاداری است. انسانی پاک و مخلص و باتقواست. کوچکترین شائبهای مبنی بر تفکرات انحرافی و انحرافاتی که در خصوص مشایی مطرح است در ایشان وجود ندارد. ایشان حتی در مقابل برخی هجمهها به آیتالله مصباح و حاج منصور ارضی نیز در همان مقاطع موضع داشتهاند. انسانی ولایتمدار و انقلابی است. ادبیات مردمی و نخبگانی را همزمان داراست. به مفاهیم تمدنی و مطالبات اخیر رهبرانقلاب آشناست.
حقیر معتقدم حضور ایشان در عرصه انتخابات میتواند ظرفیتهای اجرایی و گفتمانی جریان سومتیر را تجمیع کند و جریان چهارمی با مختصاتی نو به مثابه ورژن جدید و به روز جریان سومتیر بسازد. معتقدم ایشان میبایست با بهرهگیری از همه ظرفیتها مدل به روز سومتیر را ارائه کند. از آنجا که مطالبه رهبرانقلاب کاهش نزاع قواست، مسیری جدید در فضای جدالهای سیاسی کنونی بگشاید و با همان نگاه عقلانی نگاهها را به سمت مطالبات رهبرانقلاب و فرمایشات ایشان به عنوان مرجع اقتباس مسیر حرکتِ امروز و مرجع به روز کردن جریان سومتیر بکشاند.
ایشان با اتکاء به آشناییشان با مقوله علومانسانی میبایست حرکتی نو و تحولی جدی در زمینه کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی شکل دهد و چون رهبرانقلاب که مدتی است جلساتی را با صاحبنظران در حوزههای مختلف نظیر عدالت و آزادی و... برگزار کردهاند، میبایست خود بانی تحولی جدی در این مسیر و داعیهدار جلسات نخبگانی عمیق باشد. ایشان باید نخبگان خانهنشین شده در این دولت را به میدان عمل بکشاند و نگاهی عمیقتر در خصوص پیشرفت و ابعاد مختلف آن را ضمیمه عزم و اراده کنونی برای کار و خدمت نماید.
نظر به اینکه ما با مقوله سبک زندگی به چهارمین گام حرکت، یعنی به مرحله جامعه اسلامی وارد شدهایم و اکنون نیاز است دو گام دولت اسلامی و جامعهاسلامی همزمان با هم پیگیری شود و پیشنیازهای مرحله جامعه اسلامی نیز بسان مرحله دولت اسلامی به یک مطالبه عمومی بدل گردد، ایشان میبایست مولد گفتمان انقلابی جدید در این عرصه باشد. گفتمانی که دادههای جدید را فراگیر و مطالبه عموم و فرد فرد مردم کند. چه آنکه ما معتقدیم بدون جامعه اسلامی تحقق تام و کامل مقوله دولت اسلامی نیز ممکن نخواهد بود. حتی مقولهای به نام اقتصاد اسلامی مبتنی بر نظریات اندیشمندان این رشته و نگاه چهرههایی چون شهید صدر در معنای واقعی کلمهاش نیازمند تحقق فرهنگ و مختصات دینی در درون جامعه است. مردم ما البته خوبند و یکی از ویژگیهای مثبت احمدینژاد که در دکتر الهام نیز هست مثبتنگری به مردم است اما نیازمند تحولات و مطالباتی جدید نیز هستیم تا یک گام به سمت جامعه آرمانی پیش برویم.
دولت دکتر الهام میتواند بیش از همه دولتی فرهنگی باشد که البته با بهرهگیری از ظرفیتهای کارشناسی کنونی دولت و ظرفیتهای جریاناتی چون جبهه پایداری و... تحولات اقتصادی و سیاسی و جهانی نیز مورد توجه جدی قرار گیرد. دکتر الهام میبایست نواقص دولت در مواجهه با انقلابهای منطقه و مواجهه با ظرفیتهای جهانی را ترمیم کند و سیاستهای جهانی انقلابی که اقتضای امروز است را تدوین و پیگیری نماید. او میتواند با بهرهگیری از ظرفیتهای موجود در دولت طرح تحول اقتصادی خصوصا گامهای ارزشمندی چون هدفمندی یارانهها و تحول در نظام بانکداری را به سرمنزل مقصود برساند. برای برداشتن این گامها بهره بردن از توانمندیها و تجربیات کنونی جزو الزامات عقلایی و قطعی است که دکتر الهام امکان این بهرهبرداری را دارد.
یک نمونه از نقشآفرینی دکتر الهام در عرصه سخن و خطابه را ما در همایشی که سال 88 در مصلی برگزار شد و احمدینژاد به سبب ازدحام جمعیت نتوانست به جایگاه سخنرانی برسد را دیدیم. او خروشی مثالزدنی دارد و سعید قاسمیوار سخن میگوید. الهام در صورت لزوم مرد میدانهای مناظره نیز خواهد بود. سادگی و آرامی و افتادگیاش همراه با این ظرفیت انقلابی او جمع اضداد را در او رقم زده است.
میدانم که تا کنون ایشان از طرح عنوان کاندیداتوری پرهیز داشتهاند اما بر این باورم که اصرار به ایشان برای حضور در عرصه انتخابات میتوان خلأ کنونی در نقشآفرینی یک کاندیدای انقلابی واجد معیارهای رهبرانقلاب را پر کند.
مراد ما از عقلانیت انقلابی این است که به جای ژست سیاسی گرفتن و بعد توجیه کردن آن ژست سیاسی و حجت ساختن برای تأیید و تکذیب و تخریب آن کمی بیاندیشیم. حق را ببینیم و خدا را در نظر بگیریم. و آنچه حق است بگوییم.
تاکید مجدد: مطلب فوق، یادداشتی است از محمدمهدی تهرانی که منطق و کلیت و نتیجه آن را قبول دارم و تمام دیدگاه فعلی بنده در قضایای انتخابات است.
از اینکه این مطلب رو ارسال فرمودید سپاسگزارم.برداشت بنده از این نوشتار این است که جبهه ی پایداری بنا ندارد با دولت اجماع کند این البته در نطرات آقای دکتر لنکرانی سخنگوی جبهه نیز قابل فهم بود با این اوصاف که میان دولت و جبهه پایداری می گذرد وضعیت گفتمان به مخاطره می افتد.به هر حال نوشته ی خوبی بود اگرچه به صورت موردی با سیاق نوشتار برخی مطالب موافق نباشیم.موفق و منصور باشید همواره