دوستی با جنس مخالف؛ آری یا خیر؟
پاسخی به سوال یک دوست
سوال: آیا داشتن دوستی که دختر باشه و فقط یک دوستی معمولی برای درد و دل کردن باشه، اشکال داره؟
سلام. جواب سوالی که پرسیده بودی رو در دو بخش میگویم: یکی از جهت حکم شرعی و یکی هم از جهت آثار و پیامدهای این نوع دوستی.
1- حکم شرعی و فقهی:
همه مراجع در پاسخ به سوال درباره « ارتباط صمیمى بین دختر و پسر » یا « اظهار دوستى به جنس مخالف در این حد که بگوید من تو را دوست دارم » یا « دوستی سالم یعنی حرف زدن و درد دل کردن با دختر » گفته اند:
«جایز نیست، چون ترس افتادن به گناه وجود دارد.» [۱]
به طور کلی برای ارتباط هر فردی با نامحرم، مانند ارتباط کاری و تحصیلی و ... [بدون رابطه دوستی] یک قاعده کلی وجود دارد و آن اینکه «اگر با قصد لذت و ترس افتادن به حرام باشد، اشکال دارد» و الا با رعایت مسائل شرعی اشکالی ندارد.
اما چون در این دوستی ها غالبا و معمولا و بر طبق تجربه ها این احتمال و ترس وجود دارد که در نهایت به افتادن در گناه برسد، رابطه محبت آمیز و دوستی بین دختر و پسر به هیچ وجه جایز نیست و اشکال دارد.
2- آثار و پیامدهای دوستی با جنس مخالف[۲]
اون چیزی که در ارتباط دوستى با جنس مخالف رد و بدل میشود، یک محبت و عشق ویژه است؛ محبتى که یک همجنس از ارائه اون ناتوان هست. به همین دلیل به سراغ جنس مخالف مى رود! پس این محبت، از نوع جنسیتى است و اگر پیام آرامش، سکون و ... نیز مبادله مى شه، رنگ جنسیتى- نه جنسى- مىپذیره.
جنسیتی یعنی اینکه مهم هست که مخاطب در این پیام، از جنس مخالف باشد، نه اینکه حتما حرفهای جنسی بخواهد زده شود.
اظهار محبت به جنس مخالف، آثار زیر رو به دنبال داره:
الف. زیاده طلبى تدریجی
آیةاللَّه سبحانى نقل کرده اند که روزى در محضر آیةاللَّهالعظمى بروجردى رحمه الله نشسته بودیم که گفتند یکى از پزشکان ترکیه، خواستار ملاقات با مرجع جهان شیعه است. آن پزشک، هدف از ملاقات خود را تقاضاى مقالهاى علمى درباره علت و یا علل «تحریم شراب» از نظر فقه شیعه براى ارائه به همایشى در ترکیه عنوان کرد. نماینده همایش، دوست داشت پاسخ سؤال را مستقیماً از آیةاللَّه بروجردى بشنود؛ به همین دلیل سؤال کرد:
چرا اسلام نوشیدن شراب را حرام کرده است؟ آن مرجع بزرگ، در پاسخ به وى گفت:
«حقیقت انسان را عقل و قدرت اندیشه و تفکّر وى تشکیل مىدهد و اگر عقل نبود، انسان با دیگر موجودات زنده، چه تفاوتى داشت؟ پس در حفظ آن، باید تلاش کرد و باید با آنچه که با این بعد وجودى تعارض و تنافى دارد به مقابله برخاست. یکى از امورى که در تضاد شدید با قوه عقل انسان است، نوشیدن شراب است. بنابراین، چون شراب عقل را از بین مىبرد و حقیقت انسان به عقل او است، اسلام آن را ممنوع کرده است».
آن پزشک گفت: درست است که نوشیدن زیاد شراب، باعث از بین رفتن قوه تعقّل انسان است؛ ولى اگر کسى به مقدار کمى از این نوع مایعات بنوشد، نمىتوان گفت چنین تأثیرى را دارد؛ چرا اسلام آن مقدار اندک را نیز
ممنوع کرده، نوشیدن آن را غیرمجاز مىداند؟!
آیةاللَّه بروجردى گفت:
«چون انسان کمال طلب است و هرگز به مقدار کم قناعت نمىکند، اگر مجاز شمرده شود، بر اساس کمال خواهىاش، به تدریج بر خواسته خود مىافزاید و چه بسا به جایى مىرسد که خودش هم فکرش را نمىکرد! به همین جهت است که اسلام از همان ابتدا، حتى مقدار اندک را ممنوع کرده است و به عنوان یک قانون قطعى و دقیق براى تمام افراد- چه با اراده و چه کم اراده- به اجرا گذاشته مىشود. این ویژگى (کمالطلبى) چون در دیگر ابعاد و زمینهها جارى است، دیگر قوانین و مقررات و دستورات صادره از طرف قانون گذار هستى، نیز چه بسا بر اساس همین نکته شکل گرفته است و آنجا که ممکن است زیادهطلبى، باعث حریم شکنى شود و به تدریج در وادى هولناک و خطرات جانى و روحى قرار گیرد، با جدیت و قاطعیت آن را نهى مىکند».
اظهار محبت به جنس مخالف، از همین موارد است که با یک سلام و احوالپرسى ساده و مختصر و یا به انگیزه اهداف آموزشى و غیره شروع مىشود؛ ولى به تدریج نوع رابطه و گفت و گو تغییر یافته، به میزان و کمیت آن نیز افزوده مىشود و تا آنجا پیش مىرود که تمام انرژى عاطفى خود را مىخواهد در همین گفت و گوها و ارتباط هزینه کند و هرگز به همان حداقلى که در روزهاى اول داشته، اکتفا نمىکند و بر همین اساس است که از همان آغاز، باید از ایجاد ارتباط عاطفى و مبتنى بر احساسات اجتناب کرد.
بنابراین، براى اظهار محبت به جنس مخالف- چه منشأ سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمى را به دنبال نداشته باشد- دلیل موجّه و قابل قبولى وجود ندارد. در واقع، اگر هم باعث سوء تفاهم نشود، باعث سوء رفتار مىشود و به تدریج افراد در گردونهاى وارد مىشوند که چه بسا هیچ کدام خواستار آن نبودند! گردونهاى که گاهى رهایى از آن، مستلزم هزینه کردن تمام انرژى روانى و جسمانى فرد و قرار گرفتن در بن بست شدید است.
ب. وابستگى
با شکلگیرى روابط عاطفى بین دختر و پسر و افزایش تدریجى آن، زمینه وابستگى آنها به یکدیگر و تشدید این وابستگی فراهم مىشود. نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن، در دوران جوانى به اوج خود مىرسد و به شکل خودکار دختر و پسر در این کانال قرار مىگیرند. از این رو علاقه ابتدایى شدت یافته، کمکم دو طرف به یکدیگر وابسته مىشوند. به حدی که هر کدام از آنها، در تمام اوقات شبانه روز- حتى در کلاس درس- در فکر طرف مقابل است.
همچنین وابستگى مانع گزینش صحیح و دقیق براى شریک آینده زندگى مىشود و از آنجا که شخص، به فردى خاص وابسته شده، تمام نیکىها، خوبىها، زیبایىها و ... را در فرد مورد علاقه خود مىبیند و دیگر توان مشاهده عیوب احتمالى او را ندارد؛ زیرا از روى علاقه و از پشت عینک وابستگى، به طرف مقابل نگاه مىکند؛ نه با نگاهى خریدارانه، نقّادانه و بررسى کننده تا تمام نقاط ضعف و قوّت او را در ترازوى حقیقت بین، مورد دقّت قرار دهد.
از طرف دیگر، اگر کسى بخواهد با فردى، فقط براى مدتى دوست باشد و به او اظهار محبت کند- نه به طور درازمدت- مطمئناً پس از آن مدت، امکان جدایى از یکدیگر، از نظر روانى بسیار سخت و مشکل آفرین است.
معمولًا در چنین مواقع بسیارى از جوانان به افسردگىهاى شدید دچار شده، از زندگى ناامید مىشوند. آنان احساس مىکنند نه راه پیش دارند و نه راه بازگشت؛ زیرا از طرفى مىخواهند این ارتباط دوستانه را- که به وابستگى شدید منجر شده- ادامه دهند و از طرف دیگر باور دارند که نمىتوانند همدیگر را به عنوان شریک زندگى خود انتخاب کنند، یا به به خاطر ویژگىهاى شخصىشان است و گاهى به خاطر عوامل خانوادگى، اقتصادى و ... (مثل عدم توافق خانوادهها و نظیر آن) است.
به همین خاطر دچار تنش شده و در یک بن بست سخت و شدید گرفتار مىشوند.
ج. احساس گناه
ممکن است هر فردى در سالهاى نخستین زندگى، نسبت به بعضى از دستورات دینى، اطلاع دقیقى نداشته باشد؛ ولى به طور ناخودآگاه و به تدریج، با بسیارى از هنجارهاى اخلاقى و اجتماعى جامعه دینى، آشنا مىشود و رفتارهاى خود را با ملاکها و معیارهاى اخلاقى و شرعى مقایسه کرده، آنها را محک مىزند و دچار پشیمانى مىشود!
و اگر نتواند به درستى از این فضاى روانى خارج شود، احساس گناه مىکند و این احساس گناه، منشأ بسیارى از ناراحتی های روحى و روانى مىشود.
3- نمونه هایی از رابطه هایی که در ابتدا معمولی بوده است
1- با پسرى دوست هستم که به دلیل نداشتن شرایط مناسب پسر براى ازدواج، نمىتوانیم با هم ازدواج کنیم و حدود دو سال است که تلفنى با هم ارتباط داریم و شدیدا نیاز جنسى داریم، باید چه کار کنیم؟ البته به طور حضورى هم همدیگر را دیدهایم؛ ولى رابطهاى نداشتهایم. در ضمن مىدانم که فرمهاى صیغه موقت هم هست، ولى من نمىخواهم از این فرمها استفاده کنم و از آبروریزى و یا خبردار شدن خانواده و اطرافیان مىترسم. خواهش مىکنم مرا راهنمایى کنید.[۳]
2- دخترى نوزده ساله هستم که خصوصیت روحى عجیبم این است که به هیچ کس دل نمىبندم؛ حتى به خانواده خودم تا جایى که اگرمدتى آنها را نبینم جاى خالى آنها را احساس نمىکنم.
اما از پنج ماه پیش با شخصى آشنا شدم که وجودش به من آرامش مىدهد و با حضور او، مىتوانم روزهاى تلخ زندگى را بهتر سپرى کنم! روزهاى اول حضورش را براى تنوع زندگى جالب مىدیدم؛ اما بعد از مدت کوتاهى به او وابسته شدم و هر روز این وابستگى بیشتر از روز قبل مىشود در این مدت به همه چیز فکر کردهام: به باهم بودن و جدا شدن از هم؛ اما در این مدت به هیچ نتیجهاى نرسیدهام! ما نمىتوانیم با هم ازدواج کنیم؛ چون از اول با هم در این مورد صحبت کرده ایم که شرایط ما براى ازدواج مساعد نیست و هر دو نیز قبول کردهایم. از طرفى فکر جدایى من را هر روز بیشتر عذاب مىدهد؛ به هیچ صورت نمىتوانم خودم را قانع کنم که او را فراموش کنم و این مسئله روى درسهاى من اثر منفىگذاشته است: ترم قبل اکثر نمرههایم را خیلى پایین گرفتم، در این زمینه من را راهنمایى کنید؛ ولى خواهش مىکنم حرفى از جدایى نزنید.[۴]
- ۹۴/۰۳/۲۱
خیلی خوب بود
از آیات 25 نساء (َ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان)
و 5 مائده (إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان) هم می توانی استفاده کنی