آقای رئیس جمهور! لطفاً توضیح دهید
نگاهی به ماجرای انتصاب مشایی
آقای رئیس جمهور! لطفاً توضیح دهید
1- احمدی نژاد روز پنج شنبه 25 تیرماه در میان تعجب حامیان و همچنین شاید مخالفانش ترکیب جدید بعضی معاونانش را اعلام و مشایی را بعنوان معاون اول خود منصوب کرد و بذرپاش را از سایپا به سازمان ملی جوانان آورد.
عده ای معرفی مشایی را با توجه به سابقه برخورد حمایتی احمدی نژاد با وی- بویژه پس از ماجرای «مردم اسرائیل» - خیلی تعجب برانگیز نمی دانند، اما عده بیشتر حامیان احمدی نژاد از آنجا که انتظار داشتند او به خواست و مطالبه آنها در زمینه تغییر در برخی مدیریتها توجه بیشتری نماید و همچنین با توجه به وعده او مبنی بر تغییرات در کابینه، از این انتصاب و بویژه نحوه آن(بدون هیچ توضیح و مقدمه چینی) بسیار متعجب و متحیر و البته ناراحت شدند.
2- احتمالا احمدی نژاد فراموش کرده بود که هر تغییری بعنوان کابینه و دولت دهم قبل از تنفیذ رأی مردم توسط رهبر معظم انقلاب و انتصاب او بعنوان رئیس جمهور دهم مشروعیت ندارد و حکم افراد منتصب شده فعلی، تنها تا پایان عمر دولت نهم اعتبار قانونی دارد.
3- به قضیه مشایی از 2 جهت می توان نگاه کرد:
الف) با فرض پذیرش ایرادات و انتقاداتی که نسبت به او وجود دارد
ب) با فرض مبرا بودن او از این ایرادات و یا کم اهمیت بودن آنها
3-الف) نگاه اول
اصلی ترین ایرادی که نسبت به مشایی هنوز در ذهنها وجود دارد و تابستان سال گذشته بحثهای داغی در این رابطه بوجود آمد، ماجرای اظهارنظر مشایی پیرامون دوستی با مردم اسرائیل است. ماجرایی که بواسطه آن عده ای در مجلس(به رهبری علی مطهری) طرح سوال از رئیس جمهور را در دستور کار قرار دادند. احمدی نژاد هم علیرغم انتقادهای تند آن روزها علیه مشایی، در نشست خبری قبل از نماز جمعه رهبری در تاریخ 87/6/29 با استدلالاتی نظرات مشایی را مورد تأیید قرار داد(مشروح نشست خبری احمدی نژاد در تاریخ 87/6/28). اما رهبری در خطبه های نماز جمعه با غلط دانستن صحبت مشایی ، تذکراتی هم به 2 طرف ماجرا دادند و خواستار خاتمه دادن به آن بحثها شدند که البته علی رغم اینکه نمایندگان مجلس طرح سؤال را کنار گذاشتند اما به خلاف توصیه رهبری در موقعیت های مختلف این ماجرا را یادآوری کردند ( مخصوصاٌ دکترعلی مطهری، نماینده تهران). البته مشایی هم بعد از خطبه های رهبری طی نامه ای به ایشان نظر رهبری را پذیرفت.
در این ماجرا به چند نکته باید توجه کنیم:
3-الف-1) مشایی یک حرف نامربوط و اشتباه را اظهار کرده بود و البته برای خودش استدلال هم داشت. از قبیل تفاوت بین "مردم" و "ملت" اسرائیل و نیز ایجاد اختلاف بین مردم و حاکمیت رژیم صهیونیستی و... . درست است که این استدلالها دلیلی بر آن اظهارات نمی شد، اما همینکه در عین اینکه رژیم صهیونیستی را نامشروع و مرده می دانست و مواضع رسمی نظام را نیز قبول داشت و تکرار می کرد، با استدلالهای خودش آن عقیده را نیز داشت، نشان می دهد او تنها یک فهم اشتباه داشته و نه بیشتر. آنگونه که مخالفان دولت به آن ضریب دادند تا از آن محملی بسازند برای زیر سؤال بردن شخص احمدی نژاد. و نیز توجه کنیم که با همه استدلالی که برای خودش داشت، وقتی نظر صریح رهبری را شنید آنقدر ولایت پذیر بود که طی نامه ای اعلام کند نظر ایشان را قبول دارد.
3-الف-2) احمدی نژاد هم در این فهم اشتباه شریک بود و ایراد جدی ای بر او وارد نیست. اما مگر کم بوده است اشتباهات همین سیاستمداران مدعی؟ اما اشتباه دوم احمدی نژاد هزینه کردن از ریاست جمهوری برای دفاع از مشایی در این قضیه بود. در حالیکه حداقل می توانست سکوت کند و به حرف آن طیف وسیعی که نسبت به این اظهار نظر انتقاد داشتند بیشتر توجه می کرد. اما او هم استدلالهایی برای خودش داشت که در نشست خبری 87/6/28 به آنها اشاره کرده بود، حتی احمدی نژاد به سخنی از امام در سال 57 اشاره می کند و قسمتی از آن را از روی صحیفه نور می خواند:
«در خود ایران هست ، تبلیغات هست از جمله راجع به اقلیت های مذهبی که اینها یعنی مستکبران و صهیونیست ها تبلیغ کرده اند به اینکه اگر یک حکومت اسلامی پیدا بشود، یهودی ها ، نصارا و زرتشتی ها را چه کار خواهند کرد؟ اینها را قتل عام خواهند کرد، چه و چه. این حرف بسیار غلط است حکومت اسلامی اگر چنانچه انشاء الله برپا بشود ما این یهودی ها هم که از ایران رفته اند و بازی شان داده اند و رفته اند به اسرائیل و الان گرفتارند در آنجا ، با دست این یهودی ها و اسرائیلی هایی که از آمریکا آمده اند و یا از دولت های دیگر رفته اند آنجا، این دسته های یهودی را که آنجا برده اند و اینها هم با خیالاتی به آنجا رفته اند و آنطور که می گویند بسیار در سختی هستند، اگر انشاء الله دولت عادلی تشکیل شود آنها را دعوت می کنیم. یهودی هایی که مملکتشان ایران بوده است دعوت می کنیم که به وطن خودشان برگردند و با آنها کمال خوش رفتاری را دولت اسلامی می کند، اسلام نیامده است که بشر را تحت مضیقه قرار دهد. اسلام یک قوانینی است که تمام قشرهای بشر را برای آن احترامات قائل است. البته یک استثنائاتی هست برای آنهایی که شلوغ کارند ،آنهایی که خرابکارند ،برای آنها هیچ کس تساهلی قائل نشده است اما نسل یهود که اهل ذمه هستند تمام اهل کتاب، نصارا، یهود و زرتشتی ها همه اینها در مملکت اسلامی با رفاه و احترام آنجا توقف می کنند. اینکه گفته شده است اگر حکومت اسلامی تشکیل شود چه خواهد شد و چه خواهد شد اینها تبلیغاتی است که برای نگهداری شاه و برای برجا ماندن این قدرت ،تبلیغاتی می شود و این تبلیغات غلط است.» (صحیفه امام-ج5-ص261-57/10/1)
ولی با همه اینها او هم بعد از اعلام نظر رهبری (که سخن ولی فقیه امروز، به اندازه امام برای ما فصل الخطاب است. تنها ایشان می توانند سخن امام را تفسیر کنند و یا بر آن طبق مقتضیات زمان قید و تخصیص و استثناء بزنند) ولایت پذیری اش را الگویی قرار داد برای مدعیان.
(حیفم می آید که به این جمله رهبری در همین نماز جمعه چند هفته پیش در 29 خرداد 88 اشاره نکنم. آنجا که ایشان گفتند بعد از مناظره اول به آقای رئیس جمهور تذکراتی دادم و «می دانستم که ایشان ترتیب اثر می دهند». این جمله آخری خیلی جمله پرمفهوم و عمیقی است. یعنی کسانی هستند که حتی بعد از تذکر صریح، باز هم عمل نمی کنند و توجهی نشان نمی دهند!)
سوال من از همه این است که آیا این بی انصافی نیست که ماجرا را از یک طرف فقط نگاه کنیم؟ آیا کسی گفت و میگوید که این استدلالها را هم احمدی نژاد و مشایی داشتند؟ و متاسفم که این قضیه تابناک و کیهان نمی شناسد و گویا هر کسی از آن دیگری گوی سبقت در ندیدن می رباید. اگر ما حرف درستی را هم بخواهیم بزنیم، نباید در مقدمه و جزئیات و دلایلمان عدالت و انصاف را فراموش کنیم.
3-الف-3) یک نگاه گذرا به نحوه برخورد این طیف با احمدی نژاد در این 4 سال به وضوح نشان میدهد که گاهی اوقات برخورد آنها با ماجراهای مربوط به بعضی دولتی ها صرفاً به دلیل نزدیکی آنها به احمدی نژاد بوده است و اگر این رابطه میان آنها و احمدی نژاد نبود، شاید اصلاٌ هیچگاه با سراغ آنها نمی رفتند. یک روز زریبافان ، روز دیگر سعیدلو، روز بعد الهام ، فردای آن مشایی. همین ماجرای دوشغله بودن الهام و حتی به نظر من ماجرای کردان فارغ از جزئیات آن (که البته این ماجرا یک مطلب مفصل دیگر می طلبد) نیز از همین زاویه قابل تحلیل است. و همین نکته قسمت اعظم دلایل نحوه برخورد احمدی نژاد در ماجرای الهام ، مشایی و کردان را روشن می کند. او معتقد است و تا حدودی هم حق دارد که صرف نظر از درستی یا نادرستی جزئیات ماجراهای هرکدام از این افراد، مشکل، احمدی نژاد است. تأکید می کنم که بحث این نیست که جزئیات ماجرای کردان و مشایی درست است یا غلط، و بحث این نیست که عده ای دلسوزانه انتقاد می نمایند، بلکه اهمیت دادن یا ندادن و یا ضریب اهمیت دادن و رسانه ای شدن و موضع گیری کردن درباره آن خیلی به مورد بالا بستگی داشته است و همچنان دارد. فقط اشاره می کنم که بعضی نمایندگان اصولگرا چگونه به ماجرای جاسبی قبل و بعد از ماجرای کردان هیچ کاری نداشتند؟ و چگونه گزارش کمیسیون اصل نود مجلس در مورد زمین خواری دانشگاه آزاد مسکوت می ماند، اما گزارش دیوان محاسبات از تخلفاتی که هنوز به رأی قطعی نینجامیده در بوق و کرنا می شود؟ و... .
3-الف-4) نکته بعد در ماجرای مشایی و مردم اسرائیل، مصادره به مطلوب سخنان رهبری در خطبه های نماز جمعه آن موقع می باشد. اگر همین روزها اظهارات منتقدان مشایی و احمدی نژاد را بخوانید می بینید که به آن قسمتهایی از سخنان رهبری اشاره می شود که به اصطلاح کارشان را راه می اندازد و سر در زیر برف خودشان را از کنار قسمتهای دیگر تذکرات ایشان عبور می دهند.
مقام معظم رهبری در خطبه های نمازجمعه در تاریخ 87/6/29 پس از تذکر به این نکته که « مردم نگاه میکنند به بعضى از گفتگوها و بگومگوهاى بی جا و بی مورد که گاهى در بین نخبگان سیاسى مشاهده میشود؛ نگاه مردم نگاه رضایتمندانه نیست و این را ما از مراجعات مردم بخوبى میفهمیم...»، به ماجرای مشایی اشاره می کنند:
« یک نفر پیدا میشود دربارهى مردمى که در اسرائیل زندگى میکنند، اظهار نظرى میکند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است. اینى که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! این حرف درستى نیست؛ حرف غیرمنطقى اى است. مگر مردم اسرائیل کى هایند؟ همان کسانى هستند که غصب خانه، غصب سرزمین، غصب مزرعه، غصب تجارت به وسیله ى همینها دارد انجام میگیرد. سیاهىِ لشگرِ عناصر صهیونیسم، همین هایند. نمیشود ملت مسلمان نسبت به افرادى که اینجور عامل دست دشمنان اساسى دنیاى اسلام هستند، بى تفاوت باشد. نه، ما با یهودى ها هیچ مشکلى نداریم، با مسیحى ها هیچ مشکلى نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلى نداریم؛ اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا؛ مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستى نیست. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است. ... موضع دولت جمهورى اسلامى هم این نیست. این با کشورهاى دیگر فرق میکند که مردمش روى سرزمین غصبى اى ننشستند. شهرکهاى یهودى نشین، امروز به وسیله ى همین مردمى که گفته میشود مردم اسرائیل هستند و به وسیله ى همینها پر شده؛ همین هایند که دولت جعلى صهیونیست، اینها را مسلح کرده است علیه مردم مسلمان فلسطینى، که فلسطینى ها جرأت نکنند نزدیک این شهرکها بشوند.» (خطبه های نمازجمعه-87/6/29)
سپس به التهاب آفرینی ای که به واسطه این اظهارنظر غلط در جامعه ایجاد شد اعتراض می کنند:
«حالا کسى حرف اشتباهى میزند، عکس العمل هائى هم در مقابل آن نشان داده میشود. خوب، مسئله را باید تمام کرد. این که یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکى از آن طرف بگوید، یکى اینجور استدلال کند، یکى از آن طرف حرف بزند، درست نیست. این التهاب آفرینى است. حرفى بود، گفته شد و اشتباه بود و تمام. »(همان)
پس از آن، با جزئی و کوچک خواندن این مسئله و انتقاد از اینکه عده ای آن را وسیله ای برای «جریانسازى و مسئله آفرینى در کشور» قرار دادند، خواستار تمام کردن ماجرا می شوند:
« این حرف خطائى بود، حرف درستى نبود. این را نباید وسیله ى التهاب قرار داد. من خواهش میکنم از همه، اینجور مسائل کوچک و مسائل جزئى را - حرفى که بر زبان کسى جارى میشود؛ مطلبى گفته میشود - وسیله اى قرار ندهند براى اینکه مدتى جریان سازى و مسئله آفرینى در سرتاسر کشور بشود؛ یک عده مخالف، یک عده موافق، سر قضیه اى پوچ. موضع نظام هم معلوم است. تمام شد.»(همان)
حال مقایسه کنید اظهارات افرادی مثل علی مطهری را که چقدر به این خواست رهبری عمل کردند و آن را هنوز هم یک مسئله بزرگ می دانند که قابلیت «سوال از رئیس جمهور» دارد. مطهری در همین مصاحبه چند روز پیش(مصاحبه با روزنامه خبر-88/4/27) جمله قابل تاملی می گوید:
«البته آن بار رهبری انقلاب انتقاد تندی را به مشایی کردند و کار او را غلط توصیف کردند. ایشان فرمودند که بهتر است طرفین یعنی دولت و مجلس دیگر این مسئله را ادامه ندهند. ولی به هر حال به عنوان نماینده مجلس این مسئله را جزء وظایف خودمان میدانیم و جزء اختیاراتمان است که از ابزارهای نظارتیمان استفاده کنیم.»
2 نکته درباره جمله فوق وجود دارد:
1- خوانندگان خود قضاوت کنند که عبارات رهبری در نمازجمعه آیا نشان دهنده انتقاد تند از حرف غلط مشایی است و یا از «جریان سازى، مسئله آفرینى و التهاب آفرینی از یک مسئله کوچک و جزئی و سر یک قضیه پوچ»؟
2- نمی دانم اگر رهبری بحثهای مطرح شده در رابطه با این موضوع را بیش از حد دانستند و خواستار خاتمه دادن به آن شدند، این عبارت «ولی به هر حال» آقای مطهری چه وجهی دارد؟ آیا زمانی که رهبری این موضوع را گفتند، به این موضوع توجه نداشتند که نمایندگان مجلس اختیاراتی دارند؟ آیا نباید آقایان کمی بیشتر روی سخنان رهبری تامل می کردند و فقط قسمت مطلوب خودشان را از سخنان ایشان نمی شنیدند؟ برخورد گزینشی با سخنان رهبری در عرصه های دیگر(بخصوص در مواجهه با دولت) هم مورد ابتلاء این دوستان اصولگرا است که اگر خودشان هم نخواهند این را بفهمند، اما مردم می فهمند و به موقع تصمیم مردم را خواهند دید.
خلاصه جند نکته فوق این می شود که مشایی دراین ماجرا اشتباهی داشت اما نه به آن ضریبی که علیه او براه انداختند. اما اشتباه بزرگ او و احمدی نژاد این بود که بعد از اینکه آن همه از نخبگان و علما و رسانه ها استدلالهایی در رد آن حرف مشایی آوردند و در بین آنها از دلسوزان و حامیان دولت هم وجود داشتند ، نباید مشایی و احمدی نژاد به جای تأمل و تجدید نظر ، مقاومت بی مورد می نمودند و آن همه هزینه برای دولت به بار می آوردند.
مورد دیگری که در مورد مشایی ذکر می کنند قضیه حمل قرآن با حرکات موزون و اهانت به قرآن در یک مراسم منتسب به سازمان میراث فرهنگی بود که به نظر من(همان موقع فیلم آن را دیده بودم) باز هم موضوع آنقدر که بزرگ کردند و تبلیغ کردند بزرگ نبود. به عبارت دیگر درست است که آنگونه مراسمی برای حمل قرآن جالب و درست نبود ، اما اهانت آمیز هم نبود.(یادم می آید در همان روزها آیت الله استادی، امام جمعه قم، هم تعبیری به همین مضمون داشتند) توضیحات کاملتر مشایی در مصاحبه اش با ایرنا، در پاسخ به شبهات و انتقادهای مطرح شده نسبت به او را در اینجا می توانید بخوانید. ( که به دوستان توصیه می کنم از باب انصاف در قضاوت، حتماً این مصاحبه را بخوانند)
در مجموع آنچه بنده می بینم و می فهمم مواردی که در خصوص مشایی مطرح می کنند به آن اندازه ای که در بعضی واکنشها و تبلیغات رسانه ای مطرح شده است بزرگ نیستند، اما به هر حال مشایی نشان داده است که در اظهار نظرهایش دقت لازم را انجام نمی دهد و حاشیه سازی اش برای دولت زیاد بوده است و هزینه ی بیجایی بر دولت تحمیل کرده است. و یا شابد هم حرفهایش واقعاً حاشیه ای نداشته است، اما به دلیل کوتاهی در اطلاع رسانی مناسب، عده ای تبلیغات منفی علیه آن راه انداخته اند و عده ای دلسوز دیگر واکنش نشان داده اند. یادم نمی رود سخنان منطقی و صحیح احمدی نژاد در مورد امام زمان(عج) در جمع روحانیون مشهد را که آنقدر علیه آن تبلیغ منفی راه انداختند که حتی آقای مهدوی کنی هم یک قضاوت غیرمنصفانه ای در مورد احمدی نژاد انجام داد و گویی صحبت کرد که انگار احمدی نژاد کم کاریهای خود و دولتش را به حساب امام زمان گذاشته است. در حالیکه اگر فایل صوتی آن جلسه را کامل گوش میکردی میدیدی که جوسازی ای علیه او راه انداخته اند.
در مورد عملکرد او در سازمان میراث فرهنگی هم چون اطلاعات کافی ندارم قضاوتی نمی کنم.
در مجموع به نظرم می رسد احمدی نژاد چون خطاهای احتمالی مشایی را تا آن حد بزرگ نمی دانست و نمی داند که بخواهد او را برکنار کند، شخصاٌ برای خودم عدم برکناری او حتی پس از ماجرای مردم اسرائیل قابل درک است. در حقیقت احمدی نژاد معتقد است که کوتاه آمدن سر مشایی به دلیل یک خطای احتمالی او و هوچی گری رسانه ای پس از آن، پذیرش اتفاق افتادن داستانی مشابه در مورد دیگر نزدیکان وی میباشد. اما احمدی نژاد به یک نکته باید توجه کند و آن اینکه حرف مشایی در این موضوع هر چند در داخل به عنوان رئیس سازمان میراث فرهنگی خیلی اهمیت نداشت ، اما از نگاه خارج از کشور او را معاون رئیس جمهور ایران می دانستند.
احمدی نژاد همچنین باید مواظب باشد که که با این استدلال ذکر شده که در بعضی موارد درست است، ضعفهای نزدیکانش در نظر او پنهان نشود و یا برای او پنهان نکنند. به عبارت دیگر نباید با مستمسک قرار دادن این دلیل، چشم را بر روی انتقادهای دلسوزانه و منصفانه بست . و البته کار ظریفی است که رئیس جمهور بسیار به دقت باید آن را دنبال کند.
3-ب) نگاه به انتصاب مشایی با فرض مبرا بودن او از این ایرادات و یا کم اهمیت بودن آنها
اساسی ترین و اصلی ترین حرف من در این زمینه این است که انتظار حامیان و طرفداران و رأی دهندگان و دلسوزان و عموم مردم ازاحمدی نژاد این است که توضیح دهد مشایی چه عملکرد درخشانی در سازمان میراث فرهنگی، و چه ویژگیهای برجسته ای داشته که او را به معاون اول خود ارتقاء داده است ؟
معاون اول رئیس جمهور همتای نخست وزیر در کشورهای دیگر است. در غیاب رئیس جمهور ، اداره کننده جلسات هیأت دولت است ، هماهنگ کننده وزیران و معاونان دیگر است . وعده احمدی نژاد و انتظار مردم این بوده و هست که کابینه دولت نهم قوی تر از دولت دهم باشد. آیا مشایی قوی تر از داوودی است؟ اگر احمدی نژاد این عقیده را دارد، این حق مردم است که از او در این رابطه توضیح بخواهند. رویکرد دولت نهم، اصلاح ساختارهای اقتصادی کشور بود و مهمترین برنامه دولت دهم، ادامه این اصلاحات و اجرای طرح تحول اقتصادی است. در دولت نهم معاون اول رئیس جمهور یک دکترای اقتصاد بود و کاملاٌ با رویکرد دولت مطابقت داشت، اکنون که مشایی معاون اول شده است آیا رویکرد دولت عوض شده است؟
احمدی نژاد در حکم انتصاب مشایی ، ویژگی های مثبتی را در مورد مشایی مطرح کرده که تلقی عمومی مردم از مشایی اینچنین نیست. مردم می خواهند که احمدی نژاد او را به مردم بیشتر بشناساند. درست است که انتصاب معاون اول به رأی مجلس احتیاج ندارد، اما به اعتماد مردم که نیاز مبرم دارد. درصورت عدم توجه به این نکته، نه تنها آن شخص که خود احمدی نژاد هم زیر سؤال میرود. ما انتظار داشتیم احمدی نژاد در مناظره با کروبی همانطور که در مورد محصولی قاطع ایستاد و پاسخ داد که اگر او یک ریال وام دریافت کرده است همه برای تیم کروبی، در مورد مشایی هم صحبت و دفاع می کرد.
4- یک نکته هم احمدی نژاد باید بداند و آن اینکه بین این درخواست توضیح مردم، و حرفهایی که این روزها امثال علی مطهری بیان می کنند، تفاوت بگذارد. افرادی که اصولگرایی و فراجناحی بودنشان تنها در هنگام انتقادکردن و ایرادگرفتن و عیب ها را نشان دادن بروز می کند. نقاط مثبت دولت را یا نمی بینند و یا آنقدر کمرنگ از آن عبور می کنند که انگار چیز مهمی نیست، اما نقاط ضعف دولت را آنقدر بزرگ و عمده می نمایند که انگار خودشان بی عیب هستند.
5- در مورد انتصاب مهرداد بذرپاش به ریاست سازمان ملی جوانان هم سخنی با آقای رئیس جمهور دارم.
نمی دانم آیا بنا بر مسوولیت دادن به بذرپاش در هر جایی است که هر زمانی او در یک جایی می باشد؟ یک روز مشاور جوان، روز بعد پارس خودرو، فردای آن سایپا، روز دیگر شایعه رفتن به شستا، و امروز سازمان ملی جوانان. واقعاً چه تناسبی بین محل کار قبلی او و سازمان جوانان وجود دارد؟ البته معتقدم درست است که او اکنون در نقش معاون رئیس جمهور است، اما از لحاظ حجم مدیریتی نسبت به سایپا یک تنزل برای او محسوب می شود. و البته به نظرم چون جوان است و سابقه کار تشکلی نیز دارد، اگر خوشفکر باشد تحولات خوبی در این سازمان می تواند ایجاد کند.
اما از آقای احمدی نژاد درخواست دارم نگذارند طبقه جدید مدیرانی که فقط جای آنها عوض می شود دوباره تشکیل شود.
6- در پایان باید تاکید کنم که مطمئناً نکاتی در این مباحث وجود دارد که شاید من از آنها غافل بوده ام و یا در مواردی اشتباه قضاوت کرده ام. امید دارم دوستان عزیز با نظرات خود این بحث را تکمیل کنند و کمکی به هم رشد فکری بنده نمایند.
مطالب مرتبط :
احمدی نژاد و حامیانش هر دو اشتباه کردند!(از وبلاگ دولت اسلامی) - چهارشنبه هفتم مرداد 1388
آقای مشایی خوب بود،اما خیلی دیر! // آقای احمدی نژاد، دارد خیلی دیر میشود! - شنبه سوم مرداد 1388
نگاهی به اظهارنظرها درباره نامه رهبری به رئیس جمهور درمورد مشایی - پنجشنبه یکم مرداد 1388
آقای رئیس جمهور! لطفاً توضیح دهید - چهارشنبه سی و یکم تیر 1388
- ۸۸/۰۴/۳۰