برای دو مظلوم مقتدر
1- پیام تسلیت رهبری به مناسبت درگذشت آیت اله منتظری صادر شد و اگر ایشان لقب «آیت اله» را برای او به کار نمی بردند، نمی توانستم او را «نشانه خدا» برای مردم بدانم. شاید هم البته او «نشانه» باشد، اما نشانه هایی از ابعاد دیگر.
2- واقعیتش همان روزی که خبر فوت منتظری منتشر شد، وقتی به این فکر می کردم که او چه خونی به دل امام کرد و چه کرد که امام در نامه 6/1/68 به او نوشت از خدا طلب مرگ می کند تا بیشتر از آن طعم تلخ خیانت دوستان را نچشد، و وقتی مرور می کردم که در 20 سال بعد از امام چگونه در مقابل مردم و رهبری ایستاد، چگونه 2 جلد کتاب خاطرات جعلی به اسم او نوشتند، و وقتی سخنرانی 13 رجب سال 76 او را در ذهن مرور می کردم، وقتی سخنان همین یک هفته پیش «آقا» را از ذهنم می گذراندم که فرمودند یک عده ای در زمان امام « ایستادند پای اینکه امام را به زانو در بیاورند و خطاى حرکت امام را اثبات کنند»، وقتی همه اینها را مرور می کردم، گفتم آیا «آقا» پیام تسلیت می دهد یا خیر؟ آیا ظلم او در حق امام و مردم و نظام فراموش شدنی است؟ اما بعضی دیگر می گفتند «آقا» آنقدر بزرگوار است که «بدی» را با بدی جواب ندهد.
3- ایشان کریمانه پیام تسلیت دادند، اما با ظرایفی مهم که برای همه ما باید معیار خوبی باشد برای سنجش بصیرت ها.
4- اولین نکته در پیام ایشان این بود که رهبری فقط به بازماندگان و خانواده ایشان تسلیت گفتند و نه به علاقمندان او، نه به مردم و یا مقلدینش، و نه به روحانیت و حوزه، و نه به حضرت ولیعصر(عج). و در هرکدام از این «نه»ها بس نکته وجود دارد.
نکته دوم اینکه، علی رغم پیام تسلیت و ذکر حسن های او، از آن دغدغه دوستداران نظام هم عبور نمی کنند و ضمن اشاره به آن حوادث، طلب غفران برای آن خطاها و گناه ها می نمایند. و جالب اینکه ایشان می گویند «در اواخر دوران حیات امام» و نه «از اواخر...»، و این شاید یعنی اینکه جفاهای او در دوران خودشان را ندیده گرفته اند. و البته ایشان همان سال 76 گفتند که از حق شخصی خود می گذرند، اما از حق مردم نمی گذرند:
« در این قضیه، ممکن است بعضى تصوّر کنند که به شخص، ظلم شد. اگر در این مسأله به شخص من ستمى رفته باشد و کسى ظلمى کرده باشد، من از حق شخصى خودم به طور کامل مىگذرم و هیچ شکایتى از هیچکس ندارم.
البته امام بزرگوار در طول ده سال، خیلى حرفها داشت که بعضى از آنها را به مردم گفت، خیلى را هم به مردم نگفت! ما هم حرفهایى داریم که اگر خداى متعال در پیشگاه خودش اجازه نطق داد، با خود او در میان خواهیم گذاشت. لزومى ندارد که انسان همه چیزها را بگوید!
من مسأله شخصى در این قضیه ندارم؛ اما از حق مردم مطلقاً اغماض نخواهم کرد. آن کسانى که خواستند خاطر مردم را مغشوش، ذهن مردم را خراب و امنیت مردم را به هم بزنند، به خیال خود خواستند مردم را در مقابل یکدیگر قرار دهند و صفوف را از هم جدا کنند. اینها به مردم خیانت کردند، به انقلاب و به کشور خیانت کردند.» (دیدار با بسیجیان-5/9/76)
5- عده ای در روز تشییع جنازه منتظری، با سوء استفاده از برخورد کریمانه رهبری و مردم قم ، عقده های خود را خالی کردند و شعارهایی برعلیه رهبر عزیز ما دادند، اما آنقدر بزدل بودند که همان ظهر به سمت شهرهایشان فرار کردند و نماندند تا ببینند در غروب همان روز مردم قم در مسجد اعظم حرم(محل مراسم ختم برای منتظری) و در جلوی بیت منتظری چگونه جواب آنها را دادند.
و به قول یک عزیزی باید دید که او چه کرده بود که شیطان حتی از «نعش» او هم علیه ولایت استفاده کرد(1). و چه بیچاره بود که کاخ سفید و مریم رجوی هم پیام تسلیت برای او دادند.
6- دردی که این روزها بیش از همیشه روحم را می فشرد مظلومیت امام و رهبری است، دو مظلوم مقتدر.
مظلومیت امام و رهبری نه در شعارهای یک عده بزدل، که در بی بصیرتی و قدرناشناسی یک عده خواص است.
علی مطهری یادداشت می نویسد و تا می تواند حسن او را می گوید و یک کلمه از جرمها و گناهانش نمی نویسد و در آخر هم می گوید ما با او خوب رفتار نکردیم، خدا از سر تقصیرات همه ما بگذرد!
عجبا! دنیا برای عده ای چه بد وارونه شده است و چه عجیب جای معروف ها و منکرها برای آنها عوض شده است. حرفهای او را در رابطه با دیدار چند سال پیش با منتظری را مقایسه کنید با سخنان رهبری در 5 آذر 76 که قسمتهایی از آن را دربالا آوردم.
محسن رضایی برای پیام تسلیت، پیام رهبری را عیناً کپی می کند و فقط قسمت انتقادی آن را حذف می کند. گویا تشخیص ایشان از رهبری بهتر بوده است و نباید در پیام تسلیت یادی از جفهای او به امام و مردم کرد.
سید حسن خمینی که انگار نه صحیفه امام را خوانده و نه رنجنامه پدرش را، به امام زمان تسلیت می گوید و برای او «علودرجات» را می خواهد.
7- و چه کنم که هر چه سعی می کنم نمی توانم فریادهای ماههای آخر عمر با برکت خمینی کبیر را فراموش کنم، نمی توانم «معذرت» های او از مردم و خانواده شهدا برای حرفهای بعضی ها را از ذهن خودم دور کنم:
« سخنى از سرِ درد و رنج و با دلى شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خداى خود عهد کردم که از بدى افرادى که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشى نکنم. من با خداى خود پیمان بستهام که رضاى او را بر رضاى مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمى دارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق مىافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعى خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعى کنند تحت تأثیر دروغهاى دیکته شده که این روزها رادیوهاى بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش مىکنند نگردند. از خدا مىخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضى هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزى نداریم، هرچه هست اوست.»( صحیفه امام، ج21، ص. 332-6/1/68)
« من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهاى که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب اللَّه اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهورى اسلامى است. ما باید مدافع افرادى باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانى باشیم که پروندههاى همکارى آنان با امریکا از لانه جاسوسى بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانى که از منافقین و لیبرالها دفاع مىکنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهى ندارند. اگر ایادى بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوى دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ گونه گذشتى طرد خواهند کرد.»( صحیفه امام- ص. 327 – 2/1/68)
« من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهاى غلط این روزها رسماً معذرت مىخواهم و از خداوند مىخواهم مرا در کنار شهداى جنگ تحمیلى بپذیرد. ... نباید براى رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهاى غلط عمل کنیم که حزب اللَّه عزیز احساس کند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولىاش عدول مىکند. تحلیل این مطلب که جمهورى اسلامى ایران چیزى به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر مىشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمىشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه.»( منشور روحانیت، صحیفه امام، ج.21، ص. 273 – 3/12/67)
(1): سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان، هیأت محبین اهل بیت قم، دوشنبه 30/9/88
- ۸۸/۱۰/۰۳
یه تازه واردم و با دو پست عاشورایی به روز .